من اولین بار در سال ۲۰۰۲ به بدهکاران گمنام آمدم ، هرچند که چندین سال قبل در یکی از برنامههای ۱۲ قدمی بنام ولخرجان گمنام بودم . در آن برنامه کمی بهبود پیدا کردم ، بدهیهایم را پرداخت کردم و عملکردم با پول نسبتا خوب بود . وقتی محل زندگیام را به شهر دیگری منتقل کردم آن برنامه را رها کردم و خیال میکردم که بهبود پیدا کردهام . ۱۴ سال بعد دوباره من در عذاب بودم . بسیار بزرگتر از مشکلات قبلیام با مسایل مالی و با زندگیام .و چون از نظر احساسی در رنجش بودم کارم را از دست داده بودم . ۶۲ سالم بود و بازنشستگی پیش از موعد را انتخاب کرده بودم ، به همین دلیل حداقل حقوق را داشتم . من در زمینهای کار کردهام که اجتماع کاملا کوچکی است و اگر شما در یک موقعیت شغلی مشکل داشته باشید ، بعید است کس دیگری شما را استخدام کند . از طرفی نیاز به درمان داشتم ، چهار سال قبل طلاق گرفته بودم . تنها بودم .
برای مقابله با شکستها و ناامیدیهایم دچار ولخرجی اجباری بودم . آنوقت بود که به D.A آمدم . یک بدهی ۴۰،۰۰۰ دلاری بدون پشتوانه بالا آورده بودم و هیچ زمین و املاکی هم نداشتم . یک قسمت آن بدهی یک وام ۳۰،۰۰۰ دلاری بود که همان زمان که گرفتماش فهمیدم که کارم تمام است . میدانستم که راهی برای بازپرداخت آن ندارم و این روش خوبی برای شروع بازنشستگی نبود .
من به وسیله یک سرویس مشاوره اعتباری به D.A ارجاع داده شدم و متوجه شدم که D.A همان جایی است که به آن تعلق دارم . از اولین جلسه D.A احساس کردم که در خانهام هستم ، برای ماههای اول هر جلسهای که رفتم به گریه کردن گذشت. درآمد مستمریام برای زندگی کافی نبود ، چه برسد به بازپرداخت بدهیام. بنابراین شروع کردم به کار کردن در مشاغل موقت در موقعیتهای اداریای ، که درآمدش در مقایسه با چیزی که قبلا درمیآوردم ناچیز بود . و یادگرفتم که برای این موقعیتها سپاسگذار باشم . سفر من یک فرایند قدم به قدم کار کردن برای بیرون آمدن از حفرهای بود که خودم کنده بودماش . چالشهای زیادی در طول راه وجود داشته ولی دنبالهروی از D.A ایمانی را که برای رسیدن به آنها نیاز داشتهام را فراهم کرده است. بسیاری از حقایق مسایل را کشف کردم ، از جمله اینکه من یک کمدرآمد بودهام . من انتظار داشتم در یک سبک زندگیای زندگی کنم که بسیار فراتر از آن چیزی بود که میتوانستم بدست بیاورم .
الان ۷ سال است که از زمانی که آخرین بدهی بدون پشتوانه را ایجاد کردم میگذرد. پول زیادی در بانک ندارم ، اما بدهی هم ندارم . چیزی که مهم است این است که الان در ارتباط با پول در صلح و آرامش زندگی میکنم . دوستان فوقالعادهای در D.A دارم و یک انجمنی که حمایتم میکند . الان میدانم که وقتی گاهوبیگاه ترسهای قدیمیام دزدکی سروکلهشان پیدا شد ، چگونه با آنها مقابله کنم . ایزولهشدن جای خودش را به رفاقت دادهاست و ایمان جای ترس را گرفتهاست .
این روزها در ۷۴ سالگی ، من هنوز در D.A بسیار فعالم . یک زندگی بسیار کامل دارم و هرچیزی که نیاز دارم را دارم ، و نگاهم به آینده بسیار امیدوارانه است . بله ، من هنوز هم رویاها و اهدافی دارم که در جستجوی رسیدن به آنها هستم . درحال شروع یک سرمایهگذاری جدید در کسبوکار هستم که بر مبنای پس زمینه حرفهایام که پیشترها بدلیل ترس و رنجش رهایش کرده بودم ، طراحی شده است. بخاطر این چشمانداز هیجان زدهام . ضمن اینکه میبینم تعداد زیادی از وعدهها در زندگی من به بار نشسته است .
مگی آر
One thought on “داستان مگی ار”
اکبر says:
سلام وقتتون بخیر ایا در شیراز جلسات ولخرجان گمنام هست؟؟
سلام وقتتون بخیر ایا در شیراز جلسات ولخرجان گمنام هست؟؟