مرتضی هستم بدهکار :
از اون زمانی که یادم میاد زندگی تحت تاثیر افکار بدهکار گونه و بدهکار کننده خانواده تعلیم دیدیم و پا برعصه جامعه گذاشتیم که بیشتر این مشکلات ناشی از درآمد کم و خرج زیاد و نداشتن برنامه مالی درست و حسابی از سوی خانواده بود البته این حرفهارو نزدم که تقصیر رو گردن دیگران بندازم اما الحق ول انصاف بخش مهمی از بیماری من حاصلِ همین تعلیمات بوده و هست . و اما داستان من به اینجا ختم نمیشد تا جایی که به یاد دارم در دوران کودکی بی آنکه بدانم با قرض کردن وسایل زمینه را برای قرض کردن های مالی در آینده فراهم می آوردم و این مسئله تا نوجوانی و جوانی همچنان ادامه داست ولی در اواخر جوانی با رشد و بلوغ جسمی و ذهنی بیشتر اوقات خود را در مقایسه با دیگران قرار داده و دچار خود کم بینی میشدم و دلیلی و توجیحی شد برای روی آوردن به کار های خلافی مانند فروش مواد و دزدی و هزاران زدو بند دیگر برای جبران وجودِ خلاء درونی و جالب اینجاست با وجود درآمد آنچنانیِ حاصل کارهای خلاف هنوز هم خود را از دیگران کمتر دانسته و همواره خود آزاری عضو لاینفک احساسات من بود سالها به این منوال گذشت تا پس از رفتن به سربازی و برگشت تصمیم به شروع زندگی جدید باعث شد به تحصیل روی بیاورم اما مشکل بدهکاری همچنان نقش خودش را در پرداخت شهریه دانشگاه و خرید های ناگهانی و خرج کردن های بی برنامه بازی میکرد و من غافل از اصل مشکل و در انکار چنان به این وضع ادامه دادم تا تبدیل به عادتی جدا نشدنی از زندگی ام شد سر کار دولتی رفتم و شغل دوم ایجاد کردم اما هر چه بیشتر پول به دست می آوردم بدهکارتر میشدم شروع زندگی متاهلی و مسائل و مشکلات و مسعولیت های مربوط به ان باعث شد چند شغل دیگر را هم امتحان کنم ولی مشکل حل که نشد هیچ سنگی به سنگ های دیگرِ بنای بدبختی هایم افزودم از فروختن طلاهای همسر گرفته و ورشکستگی ها و بدهکاری های به اشخاص بانکها گرفته تا بد خلقی ها و مقصر جلوه دادن دیگران برای من عادی اما بسیار درد آور شده بود تا آواخر سال ۱۳۹۶ که بسیار از طرف یکی از طلبکاران تحت فشار بودم برای رهایی و پیدا کردن راه حل در اینترنت به جستجو پرداختم که به طور اتفاقی با انجمن بدهکاران گمنام آشنا شده و پس از شرکت در چندین جلسه و پاسخ دادن به ۱۵ سوال و گوش سپردن به مشارکت دیگران و در تماس بودن با آنها از انکار درآمده و تصمیم گرفتم راه DAرا دنبال کنم چند صباحی خوب و جدی برنامه را دنبال کردم ولی در اواسط ۱۳۹۸ و با داشتن درآمد خوب و رشد بازارو کاسبی منِ بیمارِ مغرور و متوهم از پیداکردن راه و داشتن آگاهی از چگونگی کنترل زندگی دوباره و خیلی راحت و بدون فکر به عواقب دوری از برنامه و پیامد های آن کم کم از شرکت در جلسات و ارتباط با راهنما و دوستان دور شدم تا زمانی که به خودم آمدم و دیدم دوباره غرق در بدهی و آشفتگی شده ام و باز از روی استیصال و ناچاری و در مهرماه ۱۳۹۹ به DA روی آوردم و اینبار تصمیم گرفتم راهش را جدی تر و با تمام وجود بپیمایم که خدا را شکر تا این لحظه برایم بسیار کار آمد و کارساز بوده الان دیگر رفتار گذشته را ندارم تمام بدهی ها پرداخت شده و برنامه مالی دارم و علاوه بر داشتن راهنما و کارکرد قدم همواره خدمتگذار انجمن هستم و خواهم بود به شکرانه ی این دست آورد بزرگ زندگی ام رنگ آرامش به خود دیده و اعتبار رفته بازگشته و امید در من زنده شده …در پایان کلام خوشحالم و بسیار سپاسگزار از کسانی که این راه را برای من و ما فراهم نموده اند که بتوانیم تغییر کرده و راه جدید و تحولی تازه را تجربه کنیم ..
مرداد۱۴۰۰